پرهام پرهام ، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

پرهام همه زندگی مامان و بابا

بدون عنوان

سلام پسر عزیزم فقط و فقط اومدم بگم دوستت دارم همه زندگی مامان تو هستی با تمام وجود دوستت دارم و باهمه وجود عاشقتم پسر گل باهوش مامان دوستت دارم
15 بهمن 1390

تولد بابا حمید

پرهام جان 5 شنبه تولد بابا حمید بود ، منو شما صبح با هم رفتیم اکباتان یه کیک خوشگل واسه بابا خریدیم و رفتیم خونه خاله ندا بعد با خاله ندا شام درست کردیم و شما که خواب بودی رفتم خونرو تمیز کردم و شب بابا و عمو ایمان و بابا بزرگ رفته بودن استخر و از اونجا اومدن خونه ما من و خاله ندا و مامانی و ارمیا و شما هم خونه بودیم و قتی بابا اومد کلی عکس گرفتیم و شادی کردیم و رقصیدیم و کادوها بابا رو دادیم و خوش گذشت جمعه هم چهلم مامان اعظم بود همراه مامانی و بابا بزرگ رفتیم بهشت زهرا بعد هم ناهار و ظهر برگشتیم خونه خدا بیامرزتش عکس تو عزیزم رو می ذارم تو رستوران داری ماست می خوری قربونه پسر شکمو خوشگلم برم نوش جونت مامان جان ...
1 بهمن 1390

درد و دل مامان با پرهام خان

سلام پرهام عزیزم 14 ماهگیت هم تموم شد و تو پسر نازم بزرگ شدی و من بهت افتخار می کنم نه گفتن یاد گرفتی و دیگه یاد گرفتی که مخالفت کنی و هیچی رو که دوست نداری محکم می گی نه همچنین فوق العاده شیطون شدی و خیلی شیطونی می کنه ارمیا خاله رو اصطلاحاً پدرشو در آوردی یا می خوای بهش پستونک بدی بخوره و یا کلاهشو برمی داری و یا دستهاشو می گیری و خلاصه همه جوره یه دلی از عذا در میاری دیگه پرهام جان مامان این روزها کمر درد بدی داره و خیلی کمرش درد می کنه ، نمی دونم چرا ولی امیدوارم که کوتاه مدت باشه و زود خوب شه امروز باید ببریمت اسه قد و وزن ماه پیش هم نرفتیم دوست دارم که بریم ببینم تو عزیزم چقدر کپلی شدی پسر مامان ولی هوا خیلی سرده و بابا ...
1 بهمن 1390
1